صدای باد می وزد
هوای ناله می کند
دل سیاه کوچکم
تو را نظاره می کند
خدای روح ما تویی
تمام انس و جان ما
تجلّی صفات حق
درون سینه شما
هزار و سیصد آمد و
گذشت شصت و هشت سال
بهار ما خزان شده
قریب بیست و چند سال
طلوع می کند بهار
درون سینه هایمان
دوباره غنچه می شود
غروب لحظه هایمان
و سبز سبز سبز سبز
تمام دشت هایمان
و سرخ سرخ سرخ سرخ
مزار لاله هایمان
چه قدر دوست دارمت
خمینی ای نجات بخش
تو همچو کوه استوار و
همچو آب حیات بخش
پدر بزرگ من گذشت
سی و سه سال از زمان
ز رویش بهار عشق
بهار انقلابمان
هنوز هم به یادتان
جوانه می زند امید
جوانه های سبزتان
نمی شوند نا امید
1390.توسط77